بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 101
ادبخانه-مستراح-طهارتخانه
حرف شنو-سر به را-مطیع
آه نداشتن که با ناله سودا کردن(آه در بساط نداشتن)
باد گرفتن-مغرور شدن
پشتی-بالش-حمایت
رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن
جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن
بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است
بچه افتادن-سقط شدن جنین
بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق
جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن
زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد
خارش گرفتن-به خارش افتادن بدن
چَک-سیلی-کشید
خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن
تلخه-تریاک-سوخته
تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن
ریش توپی-ریش تپه
پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن
تقاص گرفتن-انتقام گرفتن
دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش
خاک به سری-همبستری زن با شوهر
چاچولی-زبان بازی-حقه بازی
زجرکش کردن-به زجر و شکنجه کشتن
از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)
خودآموز-بدون آموزگار
آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)
دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن
خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن
جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه
آبِ دندان(حریف ساده)
آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش
بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
ددر رفتن-بیرون رفتن
خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح
خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش
رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن
خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی
بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن
پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری
زاغ-دارای چشمان آبی رنگ
به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت
ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند
رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده
خداپسندانه-مورد پسند خدا
چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن
از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک
چشم کسی را خون گرفتن-سخت خشمگین شدن
پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی
خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن
جِر خوردگی-بریدگی-پارگی
از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن
بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو
جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه
پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن
باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن
جگرکی-جگر فروش
ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن
ادا اصول-ادا اطوار
اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)
بستن-یخ ردن-منجمد شدن-منعقد شدن-سفت شدن-ریختن بیش از اندازه-هدف قرار دادن
آمادهباش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر
بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد
روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن
جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن
جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن
جراندن-جر دادن-پاره کردن
حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن
برادر زن-برادرِ زن هر مرد
انداختن پشت گوش(سهلانگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)
از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)
زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن
خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن
تپل-چاق-گوشت آلود
اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا
رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن
آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن
آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه بهکار میرود
ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی
بامبه-توسری
بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد
دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری
ابنهای-کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد
دله-هرزه-چشم چران-پرخور
الفرار(گریز، بگریز !)
حرامزادگی-بد ذاتی-مکر
انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن
آینهی هفتجوش-خورشید
خرج برداشتن-پول لازم داشتن
داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم
چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند
چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته
دُم دار-پر رو-وقیح-دریده
دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی
بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن
دور تسبیح-بسیار و بی شمار
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس
رستم صولت-رستم در حمام
چُل کلید-جام درویشان
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد
حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن
زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن
چله نشین-کسی که از خانه بیرون نمی آید-خانه نشین
از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بیمهری قرار گرفتن)
پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن
خام عقلی-حماقت-دیوانگی
دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین
خرکاری-پرکاری-مفت کاری
راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند
دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق
راست رو-رو به رو-مقابل
درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن
خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن
دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق
خانم آوردن-پا اندازی کردن
پز عالی جیب خالی-کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد
دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن
ژست-طرز حرکت و رفتار شخص
رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن
از شیر مادر حلالتر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست
خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن
بر ملا شدن-آشکار گشتن
حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک
چشمگیر-جالب توجه-با ارزش
د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟
راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن
از زورِ(از شدت، از بسیاری)
به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست
تنوری-پخته شده در تنور
بیلاخ نشان دادن-حرف طرف را باور نکردن-شیشکی بستن
دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن
اهل عمل(کسی که کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند)
پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی
چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت
بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن
به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
آشیخ روباه(آبزیرکاه، مکار)
زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر
از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)
خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن
خاکروبه ای-سپور-آشغالی
ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن
دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن
پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده
دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن
چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی
رتوش-دستکاری و آرایش عکس
چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد
دُم دار-پر رو-وقیح-دریده
پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن
چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن
حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن
آینهی هفتجوش(خورشید)
تخم جن-حرام زاده
تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار
چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن
دیر کردن-تاخیر کردن
خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است
اوستا چسک(فضول و مزاحم، سرخر)
خیس کردن-ادرار کردن به خود
خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد
دزدیده-دزدکی
دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن
چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن
درز را آب دادن-از راه به در شدن
تُخس-ناقلا-شیطان-شرور
تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه
دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن
چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی
زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن
آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار
چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره
به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن
آخر و عاقبت(نتیجهی خوب)
تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند
خدا نگهدار-خدا حافظ
دو جین-دوازده تا
پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن
زرده ی کسی نبستن-موفق نشدن در کار-بی ثمر ماندن کوشش کسی
ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی
پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن
پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب
تنبان درآر-بی حیا-دریده
چشم زهره گرفتن-ترسانیدن
چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل
رده-حرف زشت یا نامربوط
حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج
اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)
بند و بساط-اسباب مختصر زندگی
از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)
آلونکنشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقکهای آلونکوار زندگی میکنند)
دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار
زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی
پا برهنه-بدون کفش
ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن
به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن
دو لول-اسلحه ای بلند دارای دو خانه برای فشنگ گذاری
ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه
اهل هیچ فرقهای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده میشوند معتاد نبودن
پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن
ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)
دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی
دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن
خوش قواره-خوش اندازه-متناسب
خِطَب-جزیی از جهاز شتر
چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن
جن زده-دیوانه
ترتیب اثر دادن-به حساب آوردن-اهمیت دادن
جای پا-اثر-نشانه-رد
از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)
دخیل-پناه برده-توسل جسته به
آبِ آب-آبکی-بیمایه-بیرنگ
راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی
دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی
خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی
خبر چین-سخن چین-جاسوس
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی
پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن
ازرق شامی-اخمو-ترشرو
زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن
پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده
چاروادار قمی بودن-هم از توبره خوردن-هم از آخور
از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن
دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف
خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه
زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند
زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها
آتش بیدود-آفتاب-غضب
زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن
تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو
چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت
جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان
چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن
آب بردار(دوپهلو، کنایهآمیز)
چرسی-آدم معتاد-افیونی
حق دادن-تایید کردن
دهنه سرخود-بی بند و بار
تقدس مآبی-خود را به دروغ پارسا و پرهیز کار وانمود کردن
تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان
آبجی خاکانداز(زن فضول و خبرچین)
این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن
حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن
تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن
خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن
توپ در کردن-توپ انداختن
دور-بار-دفعه-نوبت
آش و لاش-بهکلی متلاشیشده-لهولورده
حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن
چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها
دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن
باد گرفتن-مغرور شدن
آش دهنسوز-هر چیز مطلوب و پسندیده
خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن
پُر کار-فعال-با پشتکار
برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)
آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است
اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)
پا پتی-پا برهنه
جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا
بچگی کردن-بیخردانه
خرده خرجی-خرج های اندک
دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن
ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن
بسیار دلواپس و نگران بودن
پَس-ناجور-خراب
جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد
خیس شدن-تر شدن
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه
چِرت-حرف بی معنی و نامربوط
خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده
دنبه تاو دادن برای کسی-به کسی بی اعتنایی کردن-فخر فروختن به کسی
آتش بیباد-ظلم-می
چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد
اوضاع کسی را بیریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزهی کسی را بههم ریختن
از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن
پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن
افسردهبیان-بیهوده و بیمزهگو
پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن
خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه
دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن
بتمرگیدن-نشستن به فرمان تحقیرآمیز
چزاندن-ضعیفی را آزار دادن
حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن
زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن
دسته-ساعت دوازده
زنیکه-زنکه
جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن
از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بیثبات و بسیار متضاد داشتن)
درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
اُمُل-عقبافتاده-قدیمی
تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک
خودفروش-فاحشه-خائن
دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
دست آموز کردن-تربیت کردن
آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)
الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچهی کوچک، سیخ، راست)
ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
زلف-موهای جلو سر و بناگوش
خاک برگ-برگ خشک خرد شده
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل
حساب راسته حسینی-رو راست-بی شیله پیله
رسانه-وسیله ی ارتباطی
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما
از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)
بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن
بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور
خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن
به عرب و عجمی بند نبودن-هیچ پشت و پناهی نداشتن
پزا-زود پخت شونده
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
پیشانی-بخت و اقبال-طالع
آش آلو کردن-خجالتزده کردن-کنفت کردن-سکهی یک پول کردن
آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن
به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن
چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند
از روی شکمسیری-از سر بیمسئولیتی-بدون تعمق
دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
پیش کسوتی-قدمت و برتری
دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن
آخردست (سر)(بالاخره، سرانجام)
به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن
درشت-حرف زشت-دشنام
پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله
چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده
هرمار-ز درد بی درمان-کوفت
زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو
چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
ارزانی(بخشیدن، دادن)
پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن
در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن
خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد
زانویی-زانو
دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن
با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر
آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن
آفتابنشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانهخراب کردن)
رشته فرنگی-ماکارونی
پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن
ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن
استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)
خاص و خرجی-ممتاز و معمولی
دو به دو-دو تا دو تا
بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن
زاغول-دارای چشمان آبی رنگ
زیر جلی-پنهانی-آهسته
بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن
خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی
دست فروشی-شغل دست فروش
اردکپرانی(از عهدهی جنگ با کسی برنیامدن)
ریختگی-ریزش
تو به تو-گوناگون-لا به لا
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
جُل-پوششی که روی اسب و خر می اندازند-لباس کهنه-میوه های بته ی مرده
بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند
پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن
جگری-به رنگ جگر
بازو دادن-یاری دادن
پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن
دو جین-دوازده تا
دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن
از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)
پُلوغ-ازدحام-بی نظمی
از عزا در آوردن(به دورهی عزاداری پایان دادن)
دزدیده-دزدکی
به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن
دک کردن-از سر وا کردن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن
از بیخ-یکسره-بهکلی-کاملن
بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی
از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن
دیر رس-میوه ای که دیر می رسد
جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت
د ِ-زود باش!
پاخت-بند و بست-تبانی کردن
اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی
دست نماز-وضو
از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)
دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن
حق دادن-تایید کردن
خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی
جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن
بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
پز عالی جیب خالی-کسی که در عین تهیدستی افاده داشته باشد و خودش را بگیرد
آینهی بخت-آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف
اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)
خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن
رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن
چنگک شدن-چنگ شدن
تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن
چُس افاده-افاده ی بی جا
پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن
آش همان آش و کاسه همان کاسه(چیزی تغییر نکرده)
آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران
چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند
آتشی-تندخو-زودخشم
دهنه-لگام چارپایان-دهانه ی بازار
آکَل-آقای کربلایی
از راه بهدر بردن(فریب دادن، اغوا کردن)
پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن
آفتابنشین-بیکاره و تنبل
ادرار بزرگ(مدفوع)
چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب
از خدا بیخبر(ظالم، نابهکار)
چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود
زیر لبی-زیر زبانی
آدم دو قازی(شخص بیسروپای بیارزش)
چاخان پاخان-دروغ
راسته-گوشت دو طرف ستون فقرات حیوان
احدالناس-کسی-فردی
چس محل کردن-بی اعتنایی کردن
جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند
تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن
خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس
چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن
روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن
خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر
جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی
پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
دماغ-حال و حوصله-رغبت-علاقه-کبر و خودپسندی-مُف-خلط بینی
حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی
باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن
آبکی-بیارزش-از روی بیعلاقگی
خفه کردن-آتشی را خاموش کردن-خاموش شدن موتور-با اصرار در کاری کسی را کسل کردن
زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته
حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ
دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن
خاج کشیدن-صلیب کشیدن
حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن
زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند
دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات
چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت
پا دری-فرشی که پای در می اندازند-سنگی که کنار در می گذارند تا باد در را حرکت ندهد
به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن
آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)
آدم مقوایی-بیاراده-کسی که هیچکاری نمیکند
جیب بری-دست بردن در جیب دیگران به قصد دزدی-شارلاتانی-حقه بازی
جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن
خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن
دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک
به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن
بلا به دور-بلاها دور باد
خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد
دلپخت-پختن مغر چیزی
زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)
دق دلی-دق دل
از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)
زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن
خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن
اسباب زحمت-کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود
بزن و برقص-پایکوبی-ساز و آواز-رقص و آواز
تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن
دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن
دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن
چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد
خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما
پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف
جا دار-وسیع-فراخ
آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)
از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن
چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن
دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی
پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن
پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن
چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند
بی ریخت کردن-کتک زدن
تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند
آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات
اوضاع احوال(وضع و حال)
دست باف-بافته با دست
خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه
دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن
دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن
استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)
آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)
آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
بسیار دلواپس و نگران بودن
دیم دیم-ساز به زبان کودکان
اُزبَک(بیریخت، ژولیده، ازخودراضی)
تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
آفتاب خوردن-سختی کشیدن
دل کسی آمدن-دل آمدن
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری
آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن
ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)
بِدو بِدو-با شتاب-سریع
چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی
ازخودراضی(متکبر، خود پسند)
پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی
پت و پاره-ژنده-فرسوده
با کسی بحث و مجادله کردن
آب خنک خوردن(به زندان افتادن)
از بیکفنی زنده بودن(بینهایت فقیر و نیازمند بودن)
دانگ-یک ششم-سهم-قسمت
دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن
زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند
دَنگال-جادار-بسیار فراخ
برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن
به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو
حُقه-زرنگ و ناقلا
تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
انگشتشمار(کم، معدود)
خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز
دستکاری-دست بردن در چیزی
خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن
روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن
چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن
پس رفتن-عقب رفتن
چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی
خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد
تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن
این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است
باریک-دقیق-حساس
خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار
حجله خانه-اتاق شب زفاف
اُمُل(عقبافتاده، قدیمی)
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن
چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن
ارواح شکمت-ارواح بابات
تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن
جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه
ژله-لرزانک
پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود
پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن
تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است
دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن
ابریشم(زن نوازنده، مطرب)
بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن
خنگ خدا-نادان و کودن
اروای ننهات-ارواح بابات
آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)
تفنگ کشیدن روی کسی-با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن
دَم دادن-دل دادن-جرات دادن-گستاخ کردن
دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک
آینهی بخت-آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد
آفتابنشین-بیکاره و تنبل
تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا
جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن
به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن
بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد
تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان
چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن
پس بودن-عقب افتادن از دیگران
بادپا-تند رو-تیز تک
به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن
آنجا رفتن که عرب نی انداخت-به جایی دور و بیبازگشت رفتن
خواربار-ارزاق-خوراک
با کسی بحث و مجادله کردن
پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
راست و ریس-موانع و معایب
احتیاطی-نجس-ناپاک
برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن
دیگ و بادیه را گرو گذاشتن-بسیار تهی دست و بی چاره شدن
بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری