مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 175

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن
باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن

جز جگر زدن-نفرینی است به معنی به بلا گرفتار شدن-دل سوختن بر اثر اندوه و مصیبت

حدمتکار-مستخدم

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

حق البوق-رشوه

خرخاری-همدیگر را خاراندن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

حرص زدن-زیاد خواستن-کم صبری کردن

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

چته ؟-تو را چه می شود ؟

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

 

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

پله خوردن-دارای پله بودن

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

آدم کردن کسی-کسی را تربیت کردن-سواد آموختن

ریختگی-ریزش

دارا-ثروتمند

دور تا دور-گرداگرد-اطراف

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

 

دلسردی-ناامیدی-یاس

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

اطفال باغ-گل‌های تازه
دبه-ظرف-کوزه
 

جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

چشم زاغ-بی شرم

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)
خفه کردن-آتشی را خاموش کردن-خاموش شدن موتور-با اصرار در کاری کسی را کسل کردن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

رعیت داری کردن-حراست کردن از زیردستان-مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان

خبرکش-سخن چین

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

خاطر داشتن-به یاد داشتن

بند آوردن-متوقف کردن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن
زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

باربند-جای نهادن و بستن بار

ادا اصول-ادا اطوار

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

خیز گرفتن-آماده ی حمله شدن-در نظر گرفتن مسافتی برای اطمینان از رسیدن به مقصد

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

رجز خوانی-لاف زنی-دعوی

پول چایی-انعام-بخشش

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

خود را خوردن-رنج بردن

 
 

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

 

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)

پیگرد-پی گیری-تعقیب

چشم واسوخته-چشم برتافته

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

آینه‌ی دست-تیغ و خنجر

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

بازپرس-کسی که از متهم پرس و جو می کند

حرف بی ربط-سخن نامربوط

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

بر وفق-مطابق-موافق

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن
بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند
اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)
پول خرد-پول سکه ای

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

 

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

 

رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

اجباری-خدمت سربازی

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

جز جگر زدن-نفرینی است به معنی به بلا گرفتار شدن-دل سوختن بر اثر اندوه و مصیبت

خواربار-ارزاق-خوراک

پول چایی-انعام-بخشش

تپه ماهور-زمین ناهموار

ترکه-آدم باریک و بلند

پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

زهره کردن-بسیار ترساندن

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

دست به جیب-بخشنده-خرج کن

دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

دیگ و بادیه را گرو گذاشتن-بسیار تهی دست و بی چاره شدن

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم

بنا-قرار

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

اردک‌پرانی(از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن)

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

چنگلوک-مچاله شده-درهم و برهم-بی قواره

پیش رس-زود رس

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

حال کردن-لذت بردن

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری
رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

پیشنهاد-طرح

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

چشم زهره گرفتن-ترسانیدن

زیر آبی-زیرآبکی

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن
پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند
ابرو انداختن(ابرو آمدن)

بند کردن-محکم کردن

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن

چیلک دان-چینه دان

خیط شدن-نگا. خیت شدن

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
خونسرد-آرام-بی خیال

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

 

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

 
جا گرفتن-مستقر شدن-پنهان شدن

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

دسته جمعی-باهم-گروهی
خیط کشیدن-خط کشیدن

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

آتشی-تندخو-زودخشم

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

چپ رو-تند رو

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی

 
پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

فال بد زدن

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

چار طاق-به طور کامل

تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن

رشته فرنگی-ماکارونی

راه راه-دارای خطوط موازی

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن

جگرک-نگا. جغور بغور

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

 
ترید- تلیت

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

خانه یکی-صمیمی و یکدل

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

پاشنه ی کسی را کشیدن-با فریب کسی را به کاری برانگیختن

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

ازقحطی‌درآمده-گرسنه‌چشم-آدم ندید‌بدید

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه

خرج رو دست کسی گذاشتن-کسی را در خرج انداختن

ابرو انداختن-ابرو آمدن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

حق شناسی-سپاس گزاری

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن

پیش کردن در-بستن در

جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن
دانه ی درشت برچیدن-به دستمزد کم قانع نبودن

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

بند-ریسمان-طناب-رشته

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

حق دادن-تایید کردن

پر روده-پرچانه-روده دراز

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه

 
خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

آخِی-صوتی برای تاثر یا شادی

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)

دلسرد-ناامید-مایوس
زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است
پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

ابرو فراخی(خوشدلی، گشاده‌رویی)

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

پیچ دادن-چیزی را پیچاندن-به گردش در آوردن

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

خدا کند-ای کاش

چرسی-آدم معتاد-افیونی

دایی اوغلی-پسر دایی

بابا ماما-همه کاره ی محل-بزرگ لوطیان

خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)

پرت کردن-چیزی را با شدت دور انداختن

 

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

 

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار
رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

پینه-وصله-پوست سخت شده

دلبخواهی-دلبخواه

حاملگی-آبستنی

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

زنانه-ویژه ی زنان

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

بادپا-تند رو-تیز تک

پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)

 

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

به عرب و عجمی بند نبودن-هیچ پشت و پناهی نداشتن

راه اندازی-راه انداختن

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل

دنگ کسی گرفتن-هوس نابه جا کردن برای انجام کاری-تصمیم ناگهانی برای کاری گرفتن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

حمله گرفتن-غش کردن

خرس-چاق و درشت-تنومند

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز
بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
دندان عاریه-دندان مصنوعی

دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

رفتگار-رفتنی-مردنی

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

چفت کردن-با زنجیر بستن

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

ذلیل‌شده

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن
از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

جِر-اوقات تلخی-لج

 
آنجا رفتن که عرب نی انداخت(به جایی دور و بی‌بازگشت رفتن)
تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند
پُکیدن-ترکیدن

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

 

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت
از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

خنسی-گرفتاری-تنگدستی

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

از زبان افتادن-لال شدن

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)
به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

این نوشته را هم از دست ندهید :
خرید آنلاین مانتو

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

 

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

تریت- تلیت

آهوی خاور(آفتاب)

دانه کردن-دانه های میوه ای را جدا کردن-پراکنده کردن

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

جلز-نگا. جز

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش

دستِ راست-سمت راست

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

ترید- تلیت

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)
زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

روده درازی-پرحرفی-وراجی

حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک

 

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

دله-ظرف حلبی

حاضر به یراق-حاضر و آماده

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

جهود ی-هودی-مقتصد

آهوی خاور(آفتاب)

خل بازی-حرکات غیر منطقی و غیر عاقلانه

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

بنا کردن-شروع کردن

اشک تمساح-گریه ی دروغین

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

چار سر-حرف مفت-متلک

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

 

خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن
بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب

 
چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس
چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن

تر و فرز-چست و چابک

خانم آوردن-پا اندازی کردن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

اُرُسی-کفش

چله-چاق-چرب و چیلی

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

توپ و تشر-تهدید-هارت و پورت-داد و فریاد

چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

رو شور-سفیداب

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

آستین از دهان برداشتن-خندیدن

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

بچه افتادن-سقط شدن جنین
از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب

چس نفسی-پر حرفی-روده درازی
زهره ترک شدن-زهره آب شدن

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

خال به خال-خال خال

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

جا آمدن حواس-به هوش آمدن

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

 
بیسار-فلان

زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

 

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

بد اخم-عبوس و ترشرو

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

چار دستی-قمار چهار نفری

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

چوب به مرده زدن-از پا افتاده ای را آزار دادن-موضوع کهنه ای را تازه کردن

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

بنا بودن-قرار بودن

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

اسب چوبین-تابوت

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

افتادن توی هچل-گرفتار دردسر و ناراحتی شدن
دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

خط کش-وسیله ای برای زسم خط

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

راسته چینی-چیدن ساده و آسان
ابرو تابیدن(گره بر ابرو افکندن)

جزغاله-سوخته-زغال شده

خاطره-یادگار

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

چول-بیابان
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

آسمان (و) ریسمان به هم بافتن(حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن)

 

چُل کلید-جام درویشان

دنده کج-کج خلق-یکدنده

رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

پشم و پیله-ریش

چلچل-خال خالی-ابلق

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

دستی از دور بر آتش داشتن-از حقیقت امری بی خبر بودن-قضاوتی سطحی از چیزی داشتن

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

دندان شکن-قاطع-محکم

اُتُل-شکم-اتوموبیل

خاک بر سری-بی آبرویی

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

 

آب اندام(زیبا تن و خوش‌رو)

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

 

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

تازه-اکنون-پس از این همه حرف

تیپا خوردن-رانده شدن

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

پس نشستن-عقب نشینی کردن

از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)

روغن زرد-روغن حیوانی

جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

دست و پا-توانایی-عُرضه

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

دور کسی گشتن-قربان صدقه ی کسی رفتن

 

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

ازدست‌رفته(عاشق)

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
دعوا کردن-نزاع کردن-زد و خورد کردن

دنباله رو-پی رو-مقلد

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)
بزمجه-سوسمار-درحالت دشنام به کودکان می گویند

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

دهنه سرخود-بی بند و بار

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

 
تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

چرمی-از جنس چرم

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

اسباب‌کشی(نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر)

داشم-اصطلاح داش مشدی ها به معنی برادرم

چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

رشته فرنگی-ماکارونی

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت
دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند

پکاندن-ترکاندن

بغداد خراب-شکم گرسنه

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد
 

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

آسمان را سِیر کردن-سخت خوشنود بودن-لذت بسیار بردن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

خاله بی بی-نوعی آش

دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن
دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی
 

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

افسارگسیخته(سرکش)

جیش-ادرار در زبان کودکان

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

چل زن-زن کوتاه قد

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

 

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

چُر-ادرار

 

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

خریت-نادانی-حماقت

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

حالا نه و کی-از دست ندادن فرصت-غنیمت شمردن فرصت

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

دبه-ظرف-کوزه

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

آکله فرنگی-سیفلیس

چشم و چار-چشم-دید-بینایی

پسله-جای پنهان-در نهان

به لجن کشیدن-مفتضح کردن-رسوا و بی آبرو کردن

دانگ-یک ششم-سهم-قسمت

چلاق شده-نوعی نفرین است

خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

خون کردن-قتل کردن-آدم کشتن

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

رایانه-کامپیوتر

جَستن چشم-پریدن پلک چشم

آدم بی‌معنی(آدم بی‌خود)

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن

حرف پوچ-سخن بی معنی

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

باد در سر داشتن-تکبر و غرور داشتن

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

بده اون دستت-آی زکی !

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

بادکنک-کیسه ی نازک لاستیکی که آن را باد کنند و برای بازی به کودکان می دهند

خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن

باجی-خواهر-زن ناشناس

راسته-گوشت دو طرف ستون فقرات حیوان

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

پشه زدن-نیش زدن پشه

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

دست بده داشتن-بخشنده بودن

خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

ددری-کسی که همیشه می خواهد بیرون برود-زن بدکاره

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

دخالت کردن-در آمدن در کاری
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

 
زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

آواز دهل-چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد

آه در بساط نداشتن(سخت بی‌چیز بودن، بیچاره و بینوا بودن)

چَکه-شوخ و بذله گو

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

 

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان
آفتابگیر(جایی که آفتاب بر آن بتابد، سایبان، چتر آفتابی)

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

دشت کسی را کور کردن-اولین فروش کاسب را نسیه خریدن

رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن

ریز-خرد-کوچک

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

باب-مرسوم-معمول

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

تخم نابسمل لا-حرام زاده

دستِ دلبر-گران قدر-عزیز

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

دخالت کردن-در آمدن در کاری

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

 

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست