هر آن چه که باید در مورد انیمیشن «کوکو»؛ ساخته جدید استودیو پیکسار بدانید

انیمیشن «کوکو» (coco) که نویسندگی فیلم نامه و کارگردانی اونو لی آنکریچ رو دوش داشت و قراره هفته آینده پس از ماه ها انتظار پذیرای تماشاگران در سالنای سینما باشه، یه انیمیشن خوشحال کننده و باحال و موزیکاله که فرهنگ مکزیکی رو دست مایه خود قرار میده. این انیمیشن نوزدهمین ساخته استودیو پیکسار هستش و این استودیو نوآوریایی رو در این انیمیشن اعمال کرده (مخصوصا در بخش رنگ آمیزی شخصیتا) که با بقیه اجناس اون تا حالا تفاوتایی داره.

مثل شخصیت رمی در انیمیشن «راتاتویی» (Ratatouille) که یه موش قهرمون تو یه رستوران فرانسوی بود، در انیمیشن «کوکو» هم میگل ریورا یه پسر ۱۲ ساله س که تنها یه چیز در زندگی واسه اون شادی آفرین و مهم جلوه می کنه: نواختن گیتار.

اما از بخت بد میگل ایشون در خونواده ای کفاش بزرگ شده که بعد از ترک خونه به وسیله جدشان واسه خواننده شدن و تنها گذاشتن خونواده اش، دیگه نواختن گیتار در خونه ممنوع شده.
البته فقط در داستانا و افسانه ها اینجور قوانین سختگیرانه و انعطاف ناپذیری وضع می شه اما این موضوع تنش و درگیری درون فیلم رو آسون تر ساخته. در سرپیچی رو از این قانون دیرین خانوادگی، میگل با تلاش شخصی خود، نواختن گیتار رو یاد گرفته و تقریباً همه اوقات بیکاری و فراغت خود رو به نواختن آهنگای یه خواننده و آهنگساز فقید به نام ارنستو دلا کروز می گذرونه که در بالاترین درجه معروفیت و جوونی از دنیا رفته و آهنگا و فیلمای خیلی از خود به یادگار گذاشته؛ فیلما و آهنگایی که میگل خط به خط و فریم به فریم اونا رو از بر کرده.

این وسط ایشون با آلت موسیقی که خود ساخته، آهنگ مورد علاقه اش «منو به یاد بیار» رو می نوازد. مانند دیگه انیمیشنای دنیای پیکسار، «کوکو» هم بیننده رو به سمت این باور می بره که کودکان بهترین فکرا رو دارن و این وظیفه والدینه که به شکل فکر اونا نزدیک شده و با اونا همراه گردند. در مورد این کودک خاص که به اون و علایقش بی توجهی شده، میگل می خواد خونواده اش رو مجبور به تغییر فکر کنه و می خواد این کار رو با اجرای آهنگ در مراسم هرساله استعدادیابی در شهر پلازا بکنه. این داستان خود واسه ساخت یه فیلم لایو مهیج کافیه اما در انیمیشن «کوکو»، پنهانکاری موسیقایی میگل درست یه روز قبل از شروع مسابقه استعدادیابی شروع می شه و این موضوع اونقدر خونواده اش رو از تخلف اون از قوانین خانوادگی پریشون می سازه که منتهی به شکسته شدن گیتار دوست داشتنی پسرک بینوا می شه.

اما میگل به جای زانوی غم بغل کردن به آرامگاه خواننده مشهور مورد علاقه اش میره و گیتار باارزش اونو به سرقت می بره و این موضوع باعث آزاد شدن نفرینی می شه که اونو به سفر در سرزمین مردگان وامی داره، جایی که میگل واسه دریافت اجازه برگشت به خونه، باید بخشش و خوشبختی خونواده اش رو در این مکان خوفناک جستجو کنه.
در واقع اون باید واسه درست کردن شرایط و برگردوندن اون به حالت طبیعی به دنیای مردگان سفر کرده و در آخر این سفر دوباره به دنیای زمینی برگرده. قوانین سفر در این دنیای خیالی بسیار پیچیده هستن اما به شکلی ساده واسه کودکان بازگو می شه که قابل درکه.

این نوشته را هم از دست ندهید :
گشتی در برایتون انگلیس با علیرضا جهانبخش: گران ترین فوتبالیست ایران

بعد از پیوستن به بستگانش که به شکل اسکلت زندگی می کنن و البته ترسناک هم نیستن، میگل بین انتخاب خونواده و پیروی از سنتای اون از یه طرف و پیدا کردن ارنستو، که مشخص می شه نسلای قبل در سودای خواننده شده خونواده اش رو ترک کرده، از طرف دیگه باید یکی رو انتخاب کنه.
واسه آدمایی که با فرهنگ مکزیک آشنایی دارن استفاده آنکریچ از عاملای فرهنگی مکزیکی در دنیای مردگان خوب قابل درکه. در این انیمیشن از نمادهای فرهنگی و مربوط به اعیاد مکزیکیا به طور گسترده استفاده شده و باورهای دینی و سنتی مکزیک هم در فیلم به روشنی به نمایش درآمده ان. حتی حیوانات و شخصیتای خیالی که در این انیمیشن به تصویر کشیده می شن هم از فرهنگ مکزیک نشأت می گیرن. در دنیای مردگان شخصیتای زیادی با چیزای مورد علاقه و اهداف متفاوت با میگل همراه می شن.

روی هم رفته، استودیو پیکسار دوباره ثابت کرده که تماشای اجناس این استودیو بیشتر به یه دیالوگ و تعامل حذاب شباهت داره تا تنها دیدن یه فیلم واسه یه مدت سرگرمی. در انیمیشن «کوکو» که با در نظر گرفتن نام سن بالا ترین فرد زنده در خونواده میگل نامگذاری شده همه چیز با جزییات و دقت کامل طراحی شده و در هر صحنه اتفاقاتی اتفاق می افته که بسیاری انتظار اونو ندارن. هر چند فیلم شباهتای زیادی با انیمیشن «کتاب زندگی» (The Book of Life) داره اما انگار آنکریچ و تیم همکارانش خوب تونسته ان ضعفای این فیلم رو درک کرده و خلاقیت خود رو به رخ تماشاگر بکشن.

سازندگان «کوکو» از همون اول پایان روشنی واسه فیلم در نظر داشته و با در نظر گرفتن اون جزییات دیگه رو اجرا کردن و بر خلاف به کار گیری شیرین کاریای ً زیادتر از اندازه بچه گونه (مانند جایی که اسکلتا دست خود رو کنده و از اون به جای نانچیکو استفاده می کنن)، انگار فیلم پیام واقعی خود رو به بیننده بالغ هم منتقل می کنه مخصوصا در مورد روبرو شدن میگل با شخصیت افسانه ای ارنستو که زندگی اونو محسور کرده.

در روزگاری که جوانان دنباله رو و عاشق سلبریتیا هستن، «کوکو» پوچی اینجور چاپلوسیا و پرستشایی رو به بیننده نشون داده و با طعنه به کودکان و نوجوانان یادآور می شه که به یاد و خاطره والدین و بستگان درگذشته و یا پیر خود احترام بذارن. همزمان به این گروه سنی القا می شه که خلاقیت واقعی بیشتر شخصی بوده و باید در درون خود به دنبال اون باشن.