– خودکنترلی: عبارت است از توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه و درست به شیوههای معتبر و تطبیقپذیر. رهبران خودکنترل اجازه نمیدهند بدخلقیهای گاه و بیگاهی در طول روز از آنان سر بزند. آنان از توانایی خودکنترلی به این منظور استفاده میکنند که بدخلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره نکشانند، یا منشأ و علت بروز آن را به شیوهای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین آنان میدانند که منشأ این بدخلقیها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد(گلمن، ۱۹۹۵؛ به نقل از خائف الهی و دوستار، ۱۳۸۲).
۲-۶- رشد و توسعه هوش هیجانی
یافتههای جدید هوش هیجانی را به عنوان مجموعهای از مهارتها با یک نوع هوش در نظر میگیرد. مطالعات نشان میدهد این امکان وجود دارد که افراد بتوانند آگاهی و دانش خود را در مورد عواطف افزایش دهند و مهارتهای هیجانیشان را تقویت نمایند. خواندن هیجانهای دیگران مهارتی است که میتوان آن را بهبود بخشید. برای این کار لازم است اولاً به انتظارات هیجانی و عاطفی طرف مقابل خود بهویژه طی تعاملات بیشتر توجه نمایند و ثانیاً فردی که میتواند یاد بگیرد باید به تظاهرات چهرهای طرف مقابل توجه نماید(سیاروچی و فورگاس، ۲۰۰۱؛ ترجمه: نوری، امامزادهای و نصیری، ۱۳۸۳).
مایر و سالووی(۱۹۹۰)، چهار شیوه اساسی را شناسایی کردهاند که افراد در شرایطی باطنی با آنها سروکار دارند:
– واکنش دفاعی: واکنشهای دفاعی، هیجانهای فرد را به حالت تسلیم نگاه میدارند. مثلاً فردی که خودش را با یک فیلم خندهدار سرگرم میکند، این راهبرد در کوتاه مدت میتواند خوب باشد. مثلاً در یک موقعیت حساس و بحرانی، وجود یک مشکل کوچک نمیتواند در بلندمدت یک راهبرد رویارویی دفاعی ممکن نیست مؤثر و مفید واقع شود. زیرا یک مشکل اساسی به خودی خود هرگز مورد شناسایی قرار نمیگیرد(سیاروچی و فورگاس،۲۰۰۱ ترجمه: نوری، امامزادهای و نصیری، ۱۳۸۳).
– تصدیق و درنگ: راهبرد تصدیق و درنگ در بدو امر موجب شناسایی هیجانی عاطفی میشود، اما فرایند آن را شناسایی نمیکند. به عنوان مثال شخصی به راحتی متوجه وجود مشکل میشود اما برای فکر کردن در مورد آن تلاش چندانی نمیکند و انرژی خود را صرف آن نمیسازد. این راهبرد در برخی از موقعیتها که شما نیاز دارید به راحتی و به سادگی در مورد وجود یک مسأله با یک احساس آگاهی پیدا کنید، راهبردی مؤثر است.
– قرارداد اجتماعی: راهبرد قرارداد اجتماعی از طریق اظهار آگاهی نسبت به مؤلفه و بخش عاطفی، به حمایت از هیجان میپردازد. ابراز همدردی نسبت به همکار به دلیل وقوع یک رویداد ناگوار برای او و خود را عصبانی نشان دادن در جریان یک گفتگو، از نمونههای استفاده از این راهبرد میباشند. در این موقعیتها شما صرفاً آگاهی خود را بروز میدهید اما کاری به هیجانها و عاطفه خود ندارید(فورگاس و سیاروچی،۲۰۰۱؛ ترجمه: نوری، امامزادهای و نصیری، ۱۳۸۳).
– مدیریت عاطفی: مدیریت عاطفی غالباً مؤثرترین شیوه برای کنترل و اداره هیجانها به حساب میآید که با شناسایی هیجانها شروعشده و با کاربرد هیجانها برای حل مسأله ادامه مییابد. مدیریت هیجانها با آگاهی شروع میشود. یک احساس ناخوشایند علامت وجود یک مشکل است، برای مثال یک همکار به شما پیشنهاد میکند که باید یک فرد خاص را به عنوان فروشنده استخدام کنید، این موضوع شما را ناراحت میکند و احساس میکنید که مضطرب شدهاید. اضطراب به شما نشان میدهد که ممکن است برخی اتفاقات ناجور و بد رخ دهد. به جای نادیده گرفتن این احساس، از این موضوع برای به خاطر آوردن این نکته که فروشنده مزبور چند سال قبل مشکلی اساسی داشته، بهره میگیرند. شما تصمیم میگیرید که در آینده با همکارانشان راجع به این موضوع صحبت کنید(سیاروچی و فورگاس، ۲۰۰۱؛ ترجمه: نوری، امامزادهای و نصیری، ۱۳۸۳).
۲-۷- تواناییهای چهارگانه مدل مایر و سالووی:
– شناسایی عواطف در خود و دیگران: غالباً مهارتهای خودسنجی در این حوزه، با توانایی واقعی افراد در خواندن صحیح عواطف دیگران، مطابقت ندارد. در نتیجه این امر، ممکن است کارفرمایان اطلاعات ذیقیمتی را در جریان تعامل با همکاران و مشتریان خود از دست بدهند. با این وجود، آنان معتقدند که به خوبی قادر به درک صحیح عواطف دیگران هستند.
– کاربرد عواطف: کاربرد عواطف یعنی توانایی استفاده از عواطف در جهت کمک به کسب نتایج مطلوب، حل مسائل و استفاده از فرصتها، استفاده از عواطف برای برانگیختن افراد، هسته اصلی کار حرفهای بوده است.
– توانایی درک و فهم عواطف دیگران: توانایی درک عواطف پیچیده و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر عواطف از یک حالت به حالت دیگر را درک عواطف مینامند. به کمک این آگاهیها ما میتوانیم بفهمیم که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروهها میشود و در نتیجه میتوانیم همکاری بهتری را با دیگران برنامهریزی کنیم.
– مدیریت عواطف: مدیریت عواطف یعنی اداره کردن عواطف در خود و دیگران در برخورد با یک موقعیت شغلی و در شرایط محیط کار، میتوان واکنشهای زیادی را در نظر گرفت، از جمله: انکار احساسات، فرار از مشکلات، تأیید حالت کلی موقعیت بدون تأیید جریان آن به کارگیری عواطف جهت حل مسائل و هماهنگ ساختن عاطفه و تفکر. نحوه مدیریت عواطف در محیط کار میتواند تأثیر زیادی بر عملکرد و رضایت شغلی افراد داشته باشد(مایر و سالووی، ۲۰۰۲، به نقل از سیاروچی و فورگاس،۲۰۰۱؛ ترجمه امام زادهای، ۱۳۸۳).
۲-۸- هوش هیجانی از دیدگاه بار- آن
یکی از نظریهپردازان مدل مختلط هوش هیجانی، بار ـ آن (۱۹۹۷) است. هوش هیجانی به وسیله بار ـ آن به این صورت تعریف شده است: یک دسته از مهارتها، استعدادها و توانائیهای غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد. بنابراین هوش هیجانی یکی از عوامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی است و مستقیماً بهداشت روانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. هوش هیجانی با سایر تعیینکنندههای مهم(توانایی موفقیت فرد در مقابله با اقتضاهای محیط) از قبیل آمادگیهای زیست- پزشکی، استعداد هوش شناختی و واقعیتها و محدودیتهای محیطی در تعامل است.
بار-آن(۱۹۹۷) جهت معرفی هوش هیجانی، مدلی چند عاملی ارائه نمود که با موفقیت فرد در زندگی و مقابله با شرایط استرسزا رابطه دارد. وی هوش هیجانی را مجموعهای از توانمندیها، مهارتهای غیر شناختی معرفی نمود که در مقابله موفقیتآمیز با رویدادهای دشوار و تنشزای محیطی مؤثرند. در این دیدگاه هوش هیجانی برای سازگاری مؤثر با زندگی نقش به سزایی دارد. به تعبیر دیگر، هوش هیجانی بر اساس الگوی هوش هیجانی- اجتماعی(ESI)[17] بار- آن(۲۰۰۶)؛ مجموعه شایستگیها، مهارتها و تسهیلکنندگان هیجانی و اجتماعی به هم وابستهای است که تعیین میکنند، چگونه افراد به طور اثربخش خود را درک و ابراز کنند، دیگران را درک و با آنها ارتباط برقرار کنند و با مطالبات روزانه کنار بیایند. این رویکرد که یک رویکرد ترکیبی است، هوش هیجانی را با مهارت و خصیصههای چون بهزیستی روانی و توانایی رابطه با دیگران در هم میآمیزد. ابعاد هوش هیجانی در پنج مقیاس ترکیب میکند، که هریک از این مقیاسها، چند خرده مقیاس را نیز در برمیگیرد(بار- ان، ۲۰۰۶). مقیاسها عبارتند از:
۱- ضریب هیجانی درون فردی[۱۸]: به توانایی شناخت، درک و ابراز هیجانات و احساسات اشاره دارد. به تعبیر دیگر، بیانگر خودآگاهی عاطفی، جرأتمندی، استقلال و خود- شکوفایی میباشد و نشانگر خودآگاهی فرد است. نمرات بالا در این مقیاس نشانگر افرادی است که هیجانات خود را درک میکنند از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند. انگیزه قوی برای رشد استعدادهای درونی خود دارند و استقلال رأی داشته و کمتر تحت تأثیر عقاید دیگران هستند. این مقیاس، ۵ خرده مقیاس زیر را شامل میشود:
عزت نفس[۱۹]. به ادراک، درک، و پذیرش خود اشاره دارد .
خودشکوفایی[۲۰]. به تلاش برای دستیابی به اهداف شخصی و شکوفا کردن بالقوه خود اشاره دارد .
خودآگاهی هیجانی[۲۱]. به درک و آگاه بودن از هیجانات خود اشاره دارد.
جسارت[۲۲]. به ابراز خود و هیجانات خود به طور اثربخش و سازنده اشاره دارد.
استقلال[۲۳]. به خودمتکی بودن و آزاد بودن از وابستگی هیجانی به دیگران اشاره دارد.
۲- ضریب هیجانی بین فردی[۲۴]: به توانایی درک و آگاه بودن از هیجانات، احساسات و نیازهای دیگران، و برقراری روابط مبتنی بر همکاری، سازنده، و رضایتبخش اشاره دارد. به تعبیر دیگر، شامل همدردی، مسئولیت اجتماعی و روابط بین فردی میباشد و نشاندهنده توانایی فرد در برقراری ارتباط با دیگران میباشد. نمرات بالا در این مقیاس نشانگر افرادی است که میتوانند خود را به جای دیگران فرض کنند و درک خوبی از احساسات و انگیزههای آنها داشته باشند. همچنین میتواند تعامل خوبی با دیگران برقرار کند و احساس تعهد و مسئولیت بالایی دارند. این مقیاس ۳ خرده مقیاس زیر را شامل میشود:
همدلی[۲۵]. به درک و آگاه بودن از این که دیگران چه احساسی دارند، اشاره دارد.
مسئولیتپذیری اجتماعی[۲۶]. به هویت یافتن با گروه اجتماعی خود و همکاری با دیگران اشاره دارد.
روابط بین فردی[۲۷]. به ایجاد روابط رضایتبخش متقابل و برقراری روابط مطلوب با دیگران اشاره دارد.
۳- ضریب هیجانی مدیریت استرس[۲۸]: به توانایی مدیریت و مهار هیجانات اشاره دارد. به تعبیر دیگر، شامل تحمل تنشها و کنترل تکانهها میباشد. این خرده مقیاسها فرد را قادر میسازند تا در موقعیتهای تنشزا به خوبی مقاومت کند و احساسات و عواطف خود را کنترل کند. افرادی که در این مقیاس نمره بالایی میگیرند در شرایط دشوار روحیه و آرامش خود را از دست نمیدهند و به خوبی از پس این شرایط بر میآیند و خود را نمیبازند. این مقیاس ۳ خرده مقیاس زیر را شامل میشود:
تحمل استرس[۲۹]. به مدیریت هیجانات به طور اثربخش و سازنده اشاره دارد.
مهار تکانش[۳۰]. به مهار هیجانات به طور اثربخش و سازنده اشاره دارد.
۴- ضریب هیجانی سازگاری[۳۱]: به توانایی مدیریت تغییر، سازگاری و حل مسائل فردی و بین فردی اشاره دارد. به تعبیر دیگر، شامل حل مسأله، آزمون واقعیت و انعطافپذیری میباشد و نشانگر توانمندی فرد در مقابله مؤثر با وقایع و رویدادهای مهم زندگی میباشد. نمره بالا در این مقیاس نمایانگر رویارویی موفقیتآمیز فرد با موقعیتهای تنشزا و تلاش برای پیدا کردن راهحلهای مفید و متنوع در برخورد با مشکلات میباشد. این مقیاس ۳ خرده مقیاس زیر را در بر میگیرد:
انعطافپذیری[۳۲]. به سازگار شدن و تنظیم احساسات و تفکر خود با موقعیتهای جدید اشاره دارد.
حل مسئله[۳۳]. به حل مسائل فردی و بین فردی به طور اثربخش اشاره دارد.
واقعگرایی[۳۴]. به تصدیق کردن احساسات و تفکر خود به طور عینی با واقعیت بیرونی اشاره دارد.
۵- ضریب هیجانی خلق عمومی[۳۵]: به خودانگیخته بودن و تعمیم دادن عاطفه مثبت اشاره دارد. به تعبیر دیگر، شامل خوشبینی و شادی میباشد. افراد خوشبین با برنامه و طرح با رویدادهای استرسزا مواجه میشوند. واقعیتهای غیرقابل کنترل را میپذیرند و در موقعیتهای سخت بر جنبههای مثبت تمرکز میکنند و به رفتارهای مقابلهای سالم و مثبت دست میزنند. این افراد احساس شادی و نشاط دارند و از زندگی خود لذت میبرند(کاروز، شایر وین تراب[۳۶]، ۲۰۰۶). این مقیاس ۳ خرده مقیاس زیر را در بر میگیرد:
شادمانی[۳۷]. به احساس رضایت از خود، دیگران به طور کلی اشاره دارد.
خوشبینی[۳۸]. به مثبت بودن و دیدن جنبه درخشانتر زندگی اشاره دارد (بار- ان، ۲۰۰۶).
بار- آن و پارکر[۳۹] (۲۰۰۰) در تعریفی دیگر از هوش هیجانی گفتهاند که: «هوش هیجانی» توانایی تداخل مسائل اجتماعی و شخصیتی به گونهای که فرد بتواند تأثیرات آن را به گونهای درک کند که منجر به فشار روانی در او نگردد. آنها همچنین در ادامه این تواناییها را شامل: ۱- ارزیابی دقیق خود ۲- توانایی درک و فهم هیجانهای خود و هیجانهای دیگران ۳- توانایی ارتباط ذهن و احساس ۴- توانایی درک فشار و مدیریت هیجان۵ – توانایی کنترل خود ۶- توانایی اثبات یک تفکر و احساس ۷- توانایی درک تغییرات و تأثیرات حل مشکلات گزارش کردند (بار- آن و پارکر ۲۰۰۰؛ به نقل از سالاسکی و گاتهرایت، ۲۰۰۲).
۲-۹- هوش هیجانی از دیدگاه گلمن
کتاب «قالبهای ذهن» اثر مهم گاردنر در سال ۱۹۸۳ میلادی، بیانهای در رد دیدگاه هوشبهری بود. به گفته این کتاب، هوش واحد و یکپارچهای وجود ندارد که موفقیت در زندگی را تخمین کند. بلکه طیف گستردهای از هوش- که هفت نوع اصلی دارد- وجود دارد که اجزای آن عبارتند از: استعداد کلامی، استعداد ریاضی- منطقی، استعداد جنبشی و انعطاف جسمانی، استعداد فضایی، استعداد موسیقی، استعداد مهارتهای بین فردی و استعداد درون روایی. گاردنر ده سال بعد، این جمله را نوشت: هوش بین فردی، توانایی درک افراد دیگر است، یعنی اینکه چه چیزی موجب برانگیختن آنها میشود، چگونه کار میکند و چگونه میتوان با آنان کاری مشترک انجام داد(گلمن،۱۹۹۵؛ ترجمه پارسا، ۱۳۸۷).
سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی، احتمالاً در زمره افرادیاند که از درجات بالایی از هوش میان فردی برخوردارند. هوش درون فردی توانایی مشابهی است که در درون افراد وجود دارد. این هوش به استعداد الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده از آن الگو برای به کارگیری ثمربخش در طول زندگی اشاره دارد(گلمن،۱۹۹۵؛ ترجمه پارسا، ۱۳۸۷).
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
More Stories
علمی : بررسی تاثیر اعتبار هیأت مدیره بر ارائه مجدد صورت های مالی- قسمت ۶۷
سامانه پژوهشی – بررسی تاثیر اعتبار هیأت مدیره بر ارائه مجدد صورت های مالی- قسمت ۵۵
بررسی تاثیر اعتبار هیأت مدیره بر ارائه مجدد صورت های مالی- قسمت ۴۰