پژوهش حاضر در سه فصل تنظیم شده است. فصل اول که با مقدماتی پیرامون کلیّات کار تألیف یافته است، به بیان تصویر و تصویرپردازی و تعاریف و دیدگاههایی که در زمینهی تخیّل و صورتهای خیال مطرح شده است، اختصاص مییابد. در همین فصل همچنین، صفحاتی چند را به بحث راجع به شعر عاشورایی بعد از انقلاب اسلامی و تغییر و تحولات محتوایی و زبانی و ساختاری آن، که همزمان با دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم ایران رخ داد، مخصوص میگردانیم. در فصل دوم که هدف اصلی از انجام این پژوهش است، به دستهبندی انواع صورخیال اعم از تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، نماد، حسّامیزی، ایهام، اغراق، پارادوکس و تجاهلالعارف در شعر عاشورایی معاصر میپردازیم. در پایان هر مبحث همچنین به تحلیل و بررسی هرکدام از صورتهای خیال و عناصر تشکیل دهندهی آنها، صفحاتی را اختصاص میدهیم. میزان بهکارگیری هر کدام از صورخیال در تعداد یکسانی از اشعار عاشورایی شاعران منتخب، هم به صورت جداگانه در شعر هر شاعر و هم در مجموع اشعار، همچنین فراوانی انواع عناصر سازندهی تصاویر شعری در اشعار عاشورایی مباحثی است که در فصل آخر با آمار و نمودار به تصویر کشیده میشود.
۱-۲٫ تصویر و تصویرگری
“حوری بدوی تکلم”؛ این ترکیب، تعبیرِ خیالی شاعری از شعر است. آنگاه که جان مایهی شعر، خیال و خیالپردازی است، تعریف و تعبیر و تصویر شعر، خیالانگیز میشود. شعر در تمامی تعاریفش، خیال را به عنوان عنصر اصلی، به همراه دارد. در چیستی واژگان خیال نوشتهاند که «در لغت فارسی برابر سایه، پرهیب، شبح و تصویر است.» (فرهنگ اصطلاحات ادبی، ص۱۳۹) ؛ چنانکه مثلاً «مترسک سر جالیز را، از این روی که شبحی و پرهیبی از انسان دارد، خیال میخوانند و نیز تصویر حاصل در آینه را خیال میگویند.» (صورخیال در شعر فارسی، ص۱۱) خیال در شاخههای مختلفی ریشه دوانده است. «در روانشناسی گاه آن را با وهم و گمان برابر میدانند و گاه با تصویری که انسان در خواب میبیند. در فلسفهی افلاطونی، خیال همان مُثُل یا سایه است که بر اثر تابش نور حقیقت بر ماهیتهای حقیقی در خارج از غار بر دیوارهی غار هستی پدید میآید. اما در مباحث ادبی، خیال و تصویر در برابرimage/imagery به مجموعه تصرفات بیانی و مجازی اطلاق میشود که گوینده با کلمات تصویر میکند و نقشی را در ذهن خواننده یا شنونده به وجود میآورد.» (همانجا) از دیگر تعاریفی که از خیال در عرصهی ادبیات ارائه کردهاند، خیال «عبارت است از ادراک آمیخته به عاطفه؛ یعنی خوشی یا رنج حاصل از برخورد با امور و اشیا.» (بیان در شعر فارسی، ص۱۷) به بیان شفیعی کدکنی «تصرف ذهنی شاعر در مفهوم طبیعت و انسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت، چیزی است که آن را خیال مینامیم و عنصر معنوی شعر در همهی زبانها و در همهی ادوار همین خیال و شیوهی تصرف ذهن شاعر در نشان دادن واقعیات مادی و معنوی است و زمینهی اصلی شعر را، صور گوناگون و بیکرانهی این نوع تصرفات ذهنی تشکیل میدهد.» (صورخیال در شعر فارسی، ص۲) پورنامداریان در تعریف تخیّل شاعرانه مینویسد: « تخیّل، نیرویی است در شاعر که نهتنها در محور عمودی اثر فعال است و بخشها و اجزای مختلف را به وجود میآورد و پیوند میزند و جهانی تازه میآفریند، بلکه با ترکیب موجودات و پدیدهها و پیوند میان انسان و طبیعت و میان مفاهیم و اشیایی که با هم بیگانهاند، عناصر متضاد و بیگانه از هم را آشتی میدهد و در کنار هم جمع میکند تا کثرت و اختلاف را به وحدت و اتفاق بدل کند. صورخیال به درک حقیقت پنهانی که در ورای پریشان نمایی عالم هستی نهفته است مدد میرساند.» (سفر در مه، ۶۱)
نیروی تخیّل از شگفتترین تواناییهاست که در پندار آدمی پدیدار میگردد و شگفتی میسازد. «قدرت تخیّل، یعنی شور و هیجانی کامل که به کار میافتد تا احساسها و اشیا و تجربیات مختلف و متعلق به زمانها و مکانهای مختلف را در یک لحظهی خاص، در کنار هم جمع کند و یا بر یکدیگر منطبق نماید و در لحظهای، زمانی بیکران و در مکانی محدود، سرزمینی پهناور را ارائه دهد. قدرت تخیّل، فقط آن قدرت سرکش گریز از مرکز و پراکنده کننده نیست، بلکه قدرتی است جهت تلفیق حالات مختلف و برداشتهای گونه گونه از ادراک انسان از طبیعت. تخیّل، مستقیماً از حافظه توشه میگیرد، گاهی تداوم زمانی حافظه را حفظ میکند و زمانی، همهچیز را در هم میریزد تا قسمتهایی از حافظه را بکند و به وسیلهی تصاویر آنها را در کنار هم قرار دهد و یک حلقهی فکری و عاطفی ایجاد نماید.» (طلا در مس، جلد ۱، ص۱۳۱) شاعران با تخیّل نامحدود خویش تمام هستی را درمینوردند تا زیباترین و شگفتترین تصاویر را با خود به ارمغان بیاورند. «تخیّل و تصویرگری شاعرانه، توان خلق تصاویر ذهنی و حسّی و ارائهی آن به کمک تصرفات بیانی گوناگون همچون انواع مجاز و توصیفات ساده است. هنرمند در فرآیند تصویرگری، مواد خام پیرامون خود را که حاصل تجربههای حسّی وی است، در موقعیّتهای متفاوتی از موقعیّتهای واقعی آنان قرار میدهد و به آفرینش دنیای تازهای دست میزند.» (فرهنگ اصطلاحات ادبی، ص۱۲۱) جهان تازهای که شاعران به مدد نیروی تخیّل خویش میسازند، جهانی است که اشیا و پدیدههایش، دیگر گونهاند. گاهی خوداند و گاهی دیگری. «شاعر، حکم کارخانهای را دارد که در کارگاه ذهن خود، به اشیا شکل انسانی میبخشد. طوری که اشیا هم حالت عینی خود را داشته باشند هم حالت ذهنی ادراک و تخیّل انسان را؛ هم خود باشند و هم چیز دیگری که انسان است و در واقع همین خود بودن و دیگری بودن و عینی بودن و خود را در اشیا و اشیا را در خود دیدن، پایههای اصلی شعر هستند.» (طلا در مس، جلد۱، ص۴۴) پورنامداریان تعبیر تازهای از حضور تصویر در شعر دارد. او معتقد است شعرِ با تصویر، شعری ماورایی و روحانی است: «صورخیال، تشبیه و استعاره و تمثیل و کنایه و صور پیچیدهتر آن، رمز و اسطوره یکی از عناصر مهم شعر است که بعدی متافیزیکی در شعر ایجاد میکند که انسان را در فضای حضور امری مقدس و در آستانهی راز قرار میدهد. چنین حضوری خود سبب پرورش وجدانی دینی و رهایی از ارزشهای حقیر مادی و دنیوی میگردد که من فکر میکنم این یکی از اسباب بقا و نیز لزوم توجه به شعر در دنیایی است که روز به روز از نیازهای روحی و معنوی انسان بیشتر فاصله میگیرد.» (سفر در مه، ص۶۲)
شاعران، خیالانگیزترینِ هنرمنداناند. «هنرمندان از آن رو که عاطفیاند، با تخیل رابطهی عمیقتری دارند. آفرینش صورت خیالی، متعلق به عرصهی هنر است. هنر یعنی اندیشیدن با صورت خیالی. شاعران بیش از هرکسی مستغرق در خیالاند و با خیال میاندیشند و به مدد آن جهانهای تازه میسازند.» (بلاغت تصویر، ص۵۴) هرچند جز شاعران، دیوانگان و عاشقان را نیز برخوردار از تخیلی وافر میدانند. (فرهنگ اصطلاحات ادبی، ص۱۱۹)
تخیّل، رستنگاه تصویر است. تصویر در شعر « بر کل زبان مجازی اطلاق میشود؛ یعنی آن بخش از کاربردهای خلّاقانه و هنری زبان که از رهگذر تصرّفات خیال در زبان عادی به وجود میآید.» (بلاغت تصویر، ص۴۱) به بیان کاملتر «اصطلاح تصویرپردازی را برای کلیهی کاربردهای زبان مجازی به کار میبرند. در این مفهوم، تصویر عبارت است از هرگونه کاربرد مجازی زبان که شامل همهی صناعات و تمهیدات بلاغی از قبیل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تمثیل، نماد، اغراق، مبالغه، تلمیح، اسطوره، اسناد مجازی، تشخیص، حسّامیزی، پارادوکس و… میشود» (همان، ص۴۴) رضا براهنی میگوید: «تصویر، حلقه زدن دو چیز از دو دنیای متغایر است به وسیلهی کلمات در یک نقطهی معین. این دو یا چند چیز ممکن است ظرفیتهای عاطفی و یا فکری داشته باشند و نیز معمولاً به زمانها و مکانهای مختلف تعلق دارند که به وسیلهی تصویر به یکجا جمع میشوند. قدرت تصویرسازی مهمترین قسمت قدرت تخیل است.» (طلا در مس، جلد۱، ص۱۱۳) و نوری علاء همین باور را، شاعرانهتر بیان میکند: «هنگام که کلمات در هم میخزند و شیرهی بارهای عاطفی خویش را در هم میجوشانند، ما شاهد تولد تصاویر تازه هستیم.» (صور و اسباب در شعر امروز ایران، ص۵۷)
فتوحی دو مفهوم را برای اصطلاح تصویرپردازی imagery)) در حوزهی ادبیات تعریف میکند:
«۱٫ نویسندهای که زبان واقعی و قاموسی را به منظور انتقال یک تصویر بصری (یک عکس طبیعی از اشیا ) به ذهن خواننده به کار ببرد، به تصویرپردازی دست زده است. نویسندگان واقعگرا برای بازنمایی واقعیت از این نوع تصویرپردازی استفاده میکنند.
- کاربرد صناعات بلاغی برای بیان تصور و اندیشهی انتزاعی در زبانی زنده، خلاقانه و ابداعی نیز تصویرپردازی نامیده میشود. تصویرپردازی نوع دوم که از شگردهای تشبیه و تشخیص و کنایه و استعاره و دیگر صناعات معنوی بهره میگیرد، عنصر اساسی شعر و شالودهی کار شاعری است.» (همان، ص۴۶)
مورد دوم از موارد بالا همان است که در زبان شعری امروز به نام “صورخیال” میشناسیم. اصطلاح تازهای که در مدتی کوتاه، در بیان اهالی ادب جایگیر شد. « نخستین بار شفیعی کدکنی، در صورخیال در شعر فارسی، برای ترجمهی ایماژ، معادل معنایی صورخیال را برگزید؛ به علت دلالت خیال بر معانیای چون: تصویر، شبح و سایه. امروزه دیگر همهی اهل ادب، اصطلاح صورخیال را در برابر ایماژ و در معنای خلق جهان خیالی از راه به کارگیری تشبیه، استعاره، کنایه، تمثیل، نماد و دیگر شگردهای علم بیان به کار میبرند.» (تصویرگری بی صورت خیال در شعر سعدی، ص۲۵) ذکر این نکته خالی از لطف نیست که نویسندهی این مقاله در ادامه اذعان میکند ایماژ و صورخیال در عین ترادف، با هم تفاوت دارند. چرا که تصویر علاوه بر تشبیه و استعاره و … با توصیف و صفت نیز آفریده میشود. از این روی، اگر ایماژ را معادل صورخیال بدانیم، گویا کلی را معادل جزء خود قرار دادهایم؛ در نتیجه باید گفت شیوههای تصویرسازی در شعر گستردهتر از کاربرد صرف صورخیال است و بدون صورخیال هم میتوان تصاویر شعری آفرید. (همان، ص۲۶) به هر تقدیر، تصویر و صورخیال، هر آنچه که باشند علّتِ شعرِ زیبا هستند و در خدمت زیباتر شدن شعر به کار گرفته میشوند؛ هرچند «یک اثر برجستهی شعری، برجستگی و تمایزش، در همان جایی است که نمیتوان آن را تفسیر و تعلیل کرد.» (موسیقی شعر، ص۴) چرا که «شعر، رقص است و سخن گفتن دربارهی آن یعنی چگونگی توجه به گامها» چرا که «شعر، رقص با کلمات است» (گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران، ص۱۰۶)
تصویر، زبان پدیدههاست. شاعرِ تصویرگر، روح خود را در اشیا و پدیدههای پیرامون به جریان در میآورد و معنویتی را بر سرتاسر عالم ماده میافکند. اینجاست که اشیا، روحی همچون روح آدمی مییابند، مثل انسان میاندیشند، مثل انسان احساس میکنند و مثل انسان به حرف در میآیند. شاعر در لایههای خیال، ناگهان اشیا را به گونهی خود و خود را به هیئت اشیا مییابد. قلم برمیدارد و این بیخودیها و کشفها را در دامان واژهها میریزد. پس شعر «نوعی به رقص برخاستن است در میان واژهها به وسیلهی کلمات» (طلا در مس، جلد۱، ص۵۴) و شاعر «عارفی است که میخواهد با اشیا پیوند یابد. شاعر عارفی است سر به سجده نهاده در معبد اشیا و انسانها» (همان، ص۴۳)
رویکرد شاعران به تصاویر شعری برای ایجاد فضاهای نو و راههای تازه و خلاف عادت، سبب هنجارگریزی تصویری میشود. در فرهنگنامهی ادب فارسی، انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار و عدم مطابقت و هماهنگی با زبان متعارف، هنجارگریزی نامیده شده و صناعاتی از قبیل تشبیه، استعاره، نماد و تشخیص که به صورت سنّتی در چارچوب بدیع معنوی و بیان مطرح میشوند، در مقولهی هنجارگریزی تصویری قرار داده شده است. (فرهنگنامهی ادب فارسی، ص۱۴۴۵) یعنی هنگامی که شاعر منطق متعارف کلام را فاقد قابلیت لازم برای بیان احساسات و کشف و شهودهای خود میبیند، زبان را با انحراف هنرمندانه از مسیر منطقی و عقلانی خود خارج کرده، وارد شاهراهی شاعرانه میکند. «بدون تردید یکی از عناصری که سبب تمایز زبان شعر در مفهوم وسیع کلمه میشود، صورخیال است. به طوریکه نثر مرسل فارسی وقتی در جریان تقلید از شعر به نثر مصنوع و فنی تحول یافت، بیش از همهی عناصر شعری به صورتهای خیال به خصوص تشبیه و استعاره و کنایه روی آورد. صورتهای خیال علاوه بر آنکه زبان شعر را به سهم خود از زبان نثر متمایز میکند، مثل موسیقی شعر، ظرفیت زبان را برای برانگیختن عاطفه افزایش میدهد. انواع مجازها و تصویرهای شاعرانه در مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن، به شرط آنکه بهجا و متناسب به کار روند، نقش اساسی دارند. صورخیال سبب میشود که جهانی که شاعر در شعر عرضه میکند، با جهان واقعی که ما به آن عادت کردهایم، تفاوت پیدا کند و همین تازگی و غرابت جهان شعر که بیتردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش بسزایی دارد، سبب میشود که توجه ما به متن بیشتر جلب گردد.» (سفر در مه، ص۶۱) شاید سادهترین مثالی که برای آشنایی با مفهوم آشناییزدایی میتوان عنوان کرد، مثالی است که شفیعی کدکنی در کتاب رستاخیز کلمات خود طبق نظریات صورتگرایان روس مطرح میکند. او چنین میگوید که دو فعل “شکستن” و “تَرَک برداشتن” در مورد شیشه بهکار میرود و همهی فارسیزبانان و فارسیآشنایان اذعان دارند که در سرنوشت شیشه، شکستن حادثهی مهمتری است نسبت به تَرَک برداشتن و تَرَک برداشتن واقعهی سادهتری. اما اگر با شنیدن خبر یا حرف ناراحت کنندهای بهجای آنکه بگوییم قلبم شکست، بگوییم قلبم تَرَک برداشت بیشک، میزان غم و اندوه بیشتری را ابراز کردهایم. دلیل این امر چیزی نیست جز اینکه ما با تعبیر دلشکسته شدن انس و عادت داریم اما تعبیر “تَرَک برداشتن قلب” چون بیان ناآشنایی است، بیشتر در ما اثر میگذارد، با اینکه مفهوم قاموسی “شکستن” بسی نیرومندتر از “تَرَک برداشتن” است. (رستاخیز کلمات، ص۹۳)
گاه تصویرسازیها، نتیجهی آفرینشی است که برای نخستین بار در ذهن شاعر اتفاق میافتد، گاه نیز در اثر دگرگون کردن و تازه کردن آفریدههای دیگران صورت میگیرد که باز هم نوعی هنجارگریزی تصویری است. «مجاز و استعارهی کهنه و فرسوده وجود ندارد. حتی کهنترین تشبیهات نیز جای خود را دارند. زیرا صورتهای خیالی به واقع زیبا و جاودانهاند و هرچند که بارها به کار رفته باشند، در دست شاعری اصیل، حیاتی جاودانه خواهند یافت.» (تحلیل تحول آرایههای زیباشناختی در شعر معاصر، ص۱۴۱ به نقل از تاریخ نقد جدید، ص۵۷)
احساس و عاطفهی شاعر در کنار خیالپردازی، زیبایی تصاویر شعری او را رقم میزند. عاطفه در تصویر یعنی نمود روح انسانی در اشیا، یعنی تجسم حالات روحی و عاطفی مانند دلهره، غم، تشویش، شور و اشتیاق و عشق و نفرت در اشیا و اجزای تصویر. شفیعی کدکنی معتقد است « کمال ارزش تخیلی در بار عاطفی آن است. تخیّلی که مجرد باشد هرچه زیبا باشد تا از بار عاطفی برخوردار نشود، ابدیت نمییابد.» (موسیقی شعر، ص۹۰) محمود فتوحی نیز همین عقیده را بیان میکند که «تصویر، زمانی هنری است که شور و عاطفهای انسانی در آن نهفته باشد و شور برانگیزد و لذّت بیافریند. تصویر بیپشتوانهی عاطفی، بیروح و سرد و غیر هنری است.» (بلاغت تصویر، ص۶۸) صورتهای خیال، محمل انتقال احساسات از دل شاعر به دل مخاطب است. « بیان تجربهای که چشمانداز روح آدمی را تا افقهای دنیای همهی تجربههای عینی و ذهنی، وسعت و گسترش میدهد، به وسیلهی کلمات عادی و معمولی، تنزل این تجربه ــ با ویژگیهای فردی و شگفتیهای نادرش ــ تا حد یک تجربهی عمومی و عادی است. آنچه که تا حدی به حفظ کیفیتهای ویژهی تجربهی عاطفی شاعر و فضای ذهنی وی کمک میکند، صورتهای گوناگون خیال است که به طور کلی به آنها تصویر(image) میگوییم. در واقع صورتهای خیال شاعر را یاری میکند تا بتواند قدرت کلام را تا حد بیان یک تجربهی ویژهی روحی افزایش دهد و امکان انتقال عواطف را به دیگران از طریق طبان فراهم آورد. به این سبب است که صورتهای خیال اگر خالی از زمینهی عاطفی باشد، خود به خود بیاثر است.» (سفر در مه، ص۱۵۸) چنانکه گفته شد، چه بسا شاعر در مواردی، مواد اولیهی کار خود را از دیگران میگیرد، اما تأثرات عاطفی و هیجانات شخصی او به اندازهای است که به تصویر تکراری، تازگی میبخشد و تأثیر آن را مضاعف میکند. از نگاه پورنامداریان «یک تصویر زیبا بدون زمینهی عاطفی، زیباییاش همیشه در سطح باقی میماند؛ در حالیکه تصویری تکراری با وجود زمینهی عاطفی قوی و صمیمی از سطح میگذرد و عمق وجود انسان را دستخوش انفعال میکند و تارهای جان را به لرزه در میآورد.» (سفر در مه، ص۱۸۹) عناصر در تصویر، به مدد خیال و عاطفهی شاعرانه با هم پیوند میخورند و دنیایی پر از تازگی و شگفتی و نوآوری میآفرینند.
نقش اندیشهها، افکار و اعتقادات شاعر در خلق تصاویر شعری، نقشی انکار نشدنی است. هر شاعری براساس درونیات خود، دنیای بیرون را مینگرد، دنیایی خیالی میآفریند و تصاویری هنری ابداع میکند. «هریک از صورخیال، جداگانه یا در ترکیب، گزارشگر حالتی یا نسبت و صفتی است که از رهگذر بیان شاعر به گونهی تصویری گاه روشن و زمانی پیچیده، ارائه میشود. مجموعهی این تصویرهای حاصل از انواع خیال، در دیوان هر شاعری، کم و بیش گزارشگر لحظههایی است که با درون و جهان درونی او سروکار دارد. آنانکه نهانی پویا و متحرک دارند، با آنکه درونی ایستاده و آرام دارد، آنکه حیاتش در زمینهی مادی یا معنوی متحرک است و آنکه زندگانی ایستا و بیجنبش دارد شعرشان یکسان نیست.» (صورخیال در شعر فارسی، ص۲۵۰) شفیعی کدکنی به طور کلی مجموعه عواملی که بر جریانهای ذهنی شاعر تأثیر میگذارد را حاصل عواملی چون فرهنگ عمومی شاعر یعنی آگاهی او از مسائل گوناگون در زمینههای مختلف، فرهنگ شعری او یعنی خواندهها و شنیدههایش در زمینهی الفاظ و معانی شعری و بالأخره تجربههای خصوصی زندگی او از روزگار کودکی تا لحظهی سرایش شعر میداند. (همان، ص۲۰۳) پس انعکاس شخصیت و ویژگیهای درونی هر شاعر در آینهی تصاویرش پیداست و زوایای مخفی روح او در شعرش برملا است. «شعر حقیقی و ناب، آیینهی روح و شخصیت جامع شاعر است و نه شخصیتی که در ارتباط با زندگی در جامعه مینمایاند. صورت و معانی محتمل شعر، از حادثهای تکوین مییابد که از اندوختهها و تجربههای شاعر و تمامیت ضمیر او سرچشمه میگیرد و بازتاب تمامی استعدادها، تجربهها، دانشها و حساسیتها و ظرفیتهای ذوقی و هنری و علمی و فطری اوست.» ( سفر در مه، ص۱۹)
در مجموع، جریان خیالانگیز شدن زبان و تبدیل آن به شعر، آنگاه آغاز میشود که قدرت تخیل، با ترکیب تجربههای روزمره از پدیدهها، براساس درکی شاعرانه، الگویی تازه خلق میکند. تصویر در شعر، به یاری عناصر مختلفی پدید میآید که در آن، مجموعهای با هم ترکیب میشوند و حالتی محسوس برای مخاطب به وجود میآورند، به گونهای که مفهوم و معنایی که در پس هر تصویر قرار میگیرد، از رهگذر درک و احساس و تجسّم، به صورت غیر مستقیم به او انتقال مییابد و با عواطف وی در میآمیزد و سبب لذت ادبی میگردد.
۱-۳٫ نگاهی به شعر عاشورایی بعد از انقلاب اسلامی
شعر آیینهی تمامنمای اوضاع سیاسی و اجتماعی یک ملت در طول اعصار و قرون است. هر رخدادی که جامعهای را به خود معطوف و مشغول میکند، بر شعر، این حساسترین عصبِ فرهنگی جامعه نیز تأثیر میگذارد. انقلاب اسلامی ایران، حادثهای عظیم و شگفت در تاریخ سرزمین ماست. قیامی که در همهجا ریشه دواند و همهچیز را تحت سیطرهی خود قرار داد. بیشک ادبیات و بهخصوص شعر، از تأثیرات این رخداد مهم برکنار نماند. از آنجا که بنیان و اساس این انقلاب بر دین و مذهب استوار بود و با رهبریِ پیشوایی روحانی شکل گرفت، دین و مظاهر آن بیش از هر زمان دیگری وارد حوزهی شعر شد و ادبیات انقلاب اسلامی تحت تأثیر آموزههای دینی و الگوهای اسلامی قرار گرفت. روشن است که در طول تاریخ بشریت، هیچ حماسهای به اندازهی واقعهی عاشورا، درسآموز و تأثیرگذار نبوده است. هرجا قیام حق طلبانهای برپاست، خون حسین u و یارانش آنجا جوشیدن میگیرد و هر انقلابی، در هر زمان و با هر ابعادی، سرآمدترین و جاودانترین صحنهی نبرد حق و باطل را یادآوری میکند. بنابراین شاعرانی که آن روزها در گرماگرم نبرد و خون و حماسه روزگار گذراندهاند، مدام انقلاب خونین کربلا را پیش چشم میآورند و آنگاه که دست بر قلم میبرند، روح انقلابی خود را در آیینهی سرودههای عاشورایی منعکس میکنند. به طور کلی شعر معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حال و هوای دیگری به خود میگیرد و با رویکردی مذهبی و دینی وارد عرصه میشود. «شعر این دوره، بویژه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و در سالهای آغازین جنگ، شعری شعارگونه، پر تپش و عریان بود که تنها میخواست فریادهای شورانگیز مردم را گزارش کند. اما هرچه زمان میگذشت و هیجانهای جامعه فرومینشست، شعر نیز آرامتر میشد، در خود بیشتر فرو میرفت و شکل هنری به خود میگرفت. شعر انقلاب اسلامی از دیدگاه مفهومی نیز با شعر پیش از خود، بویژه شعر رمانتیک پیش از انقلاب تفاوتهایی داشت. رویکرد به دین و سنّتهای دینی، بویژه مذهب تشیع، پرداختن به قیام عاشورا، توجه به نهضتهای آزادی بخش اسلامی، غرب ستیزی و … از جملهی این تفاوتهاست.» (گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران، ص۶۵) نرگس انصاری، پژوهشگر شعر عاشورایی نیز معتقد به همین تفاوتهاست: «پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بزرگترین حادثهی قرن بود که تحولی بنیادین در مضامین و نگاه شاعران ایجاد کرد. خداگرایی، خودآگاهی، بازگشت به خویشتن، اصالت دادن به ارزشهای متعالی اسلامی و انسانی و بهرهگیری از مفاهیم قرآنی از جمله ویژگیهای محتوایی شعر انقلاب است، شعری پرتحرک، پویا، فریادگونه، که محتوای آن بر سه محور استبدادستیزی و مبارزه باز ستم، تعهد و مسؤلیت، طنز و انتقاد قرار دارد.» (عاشورا در آیینهی شعر معاصر، ص۸۵)
مشاهدهی حوادث انقلاب، شاعران را بیش از پیش عاشورایی و یادآوری حوادث عاشورا، شاعران را بیش از پیش انقلابی میکرد. «عناصر مشابه و مشترک موجود در دو انقلاب از قبیل جانفشانیهای انقلابیون، عنصر شهادت، صبر، ایمان، ایثار و اخلاص به نوعی تطابق ادبی انجامید و عاشورا به مثابهی الگوی عملی چه در عرصهی عمل و چه در عرصهی نظر (که ادبیات نیز از جملهی شؤون آن بود) مطرح گردید.» (جامعهشناسی تحریفات عاشورا، ص۱۸۹)
اینکه در شعر عاشورایی بعد از انقلاب، انقلابی صورت گرفت و شعر، مقتدرانه و پیروزمندانه شد، عواملی چند تأثیرگذار بودهاند که محققان در پژوهشهای عاشورایی خود آنها را برشمردهاند. یکی توصیهی بنیانگذار انقلاب است بر زنده نگه داشتن عاشورا و ذکر فضایل و مصائب اهل بیت u و شرح ستمگری ستمگران در مرثیهها و نوحهها با زبان کوبنده و تأثیرگذار. دلیل دیگری که به عنوان مهمترین عامل، در شعر عاشورایی پس از انقلاب مطرح میشود، وقوع جنگ است. تأثیر متقابلی که شعر جنگ و شعر عاشورا بر روی هم گذاشتند، تأثیری انکار نشدنی است. وقوع جنگ هشت ساله میان ایران و عراق با فاصلهی کمی از پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر روحیهی ظلمستیزی و حقطلبی را در دل مردم ایران زنده کرد و شاعران را بر آن داشت تا محکم و استوار، در باب میدانهای جهاد و جنگ و جبهه قلم بزنند؛ چه جنگی که در سال ۶۱ هجری قمری در کربلا رقم خورد و چه جنگی که در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در سرزمینهای هممرز با عراق، در ایران صورت گرفت. (ر.ک: شرح منظومهی ظهر، ص۵۱۰)
تفکر و تعقل در واقعهی عاشورا، از مؤلفههای مهمی است که در شعر عاشورایی بعد از انقلاب به خوبی نمایان است. خلاف آنچه در شعر عاشورایی دورههای پیش رایج بود، این گونهی شعر، پس از انقلاب، صاحبِ پیام شد. شعر عاشورایی در گذشته، تنها به سوگ میپرداخت. شعر «در دست مردم کوچه و بازار بود و صرفاً شاعران درجهی دوم و سوم و گاهی شاعری فرهیخته و نامی به شعر آیینی میپرداخت.» (همان، ص۴۶۴) این اشعار هدفی جز گریاندن نداشت. «شعر شیعی در اکثر اوقات، مخصوصاً پیش از انقلاب راه را بر اشک بیمعرفت میگشود که پس از گریستن نمیدانستی چرا اشک ریختهای، اما در شعر عاشورایی پس از انقلاب، ابوالفضل u راز رشیدی است که تکه تکه افشا میشود.» (دستی بر آتش، ص۱۵۸)
اما شاعران انقلابی امروز، دو عنصر مهم دیگر یعنی “حماسه” و “پیام” را در کالبد بیجان شعر عاشورایی دمیدند و بسیار، به مذّمت شاعران کوته فکری که عاشورا را در چند واژهی ناله و تشنگی و اسارت خلاصه میکردند، پرداختند. تا جایی این رویکرد به حادثهی عظیم عاشورا تلخ بود که شاعر غزلهای عاشقانه را هم برآشفت:
حد تو رثا نیست عزای تو حماسه است | ای کاسته شأن تو از این معرکهگیران (مجموعه اشعار حسین منزوی، ص۳۷۶) |
شاعر فهیم عاشورایی، حماسه را به شعر عاشورا پیوند میزند و از درماندگی شاعران بیچاره، فریاد برمیآورد که:
شاعران بیچاره
شاعران درمانده
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |
More Stories
فایل دانشگاهی – بررسی حقوق متهم در مرحله تحقیق و تعقیب کیفری در حقوق کیفری ایران …
تحقیق دانشگاهی – بررسی حقوق متهم در مرحله تحقیق و تعقیب کیفری در حقوق کیفری ایران و فقه ۹۳- …
بررسی حقوق متهم در مرحله تحقیق و تعقیب کیفری در حقوق کیفری …